يادداشت سردبير٬ شماره ٢٠٨
سياوش دانشور
جدال در تاريکخانه
 


جمهورى اسلامى راسا نمايشنامه ضعف و ناتوانى حکومت را روى صحنه آورده است. در اين نمايش خامنه اى تلاش ميکند ضعف را "قدرت" و فروپاشى را "استحکام" جلوه دهد. به سر و وضع دولت احمدى نژاد نگاه کنيد! در تبليغات و توطئه هاى باندهاى متفرقه اسلامى عليه دولتى که خود با اتکا به قتل و تجاوز سر کار آوردند دقيق شويد! به تهديدهائى که بوى خون ميدهد و هر روز توسط باندهاى اسلامى عليه هم پرت ميشود توجه کنيد! اين تصوير حکومتى است که دارد فرو ميپاشد. اين تصوير حکومتى است که آتوريته ها و ارکانهايش وسيعا بى اعتبار شده اند. اين تصوير حکومتى است که دسته جمعى دريافته اند با نسخه ديروز نميتوان فردا سر کار ماند!

اما منشا ترديدها و تناقضات کنونى کجاست؟ چرا خامنه اى به سياست زدن دولت و حفظ مترسک احمدى نژاد رو آورده است؟ آيا واقعا تيم احمدى نژاد – مشائى قدرتى غير قابل حذف اند و سازشها و تمهيدات کنونى از قدرت آنها ناشى ميشود؟ آيا اين جماعت تازه بدوران رسيده بيشتر از رفسنجانى ها و موسوى ها و خط امامى ها در جمهورى اسلامى ريشه دارند؟

ما قبلا اشاره کرديم که سياست زدن دولتيها٬ بستن دست و پاى آنها٬ و تلاش ناموفق براى حفظ احمدى نژاد تا پايان دوره رياست جمهورى اش٬ نه از لطف به اين باند حکومتى بلکه از سر موقعيت ضعيف خامنه اى و کل طيف متحدين ديروز احمدى نژاد صورت ميگيرد. بالاخره حکومتيها فهميدند که هر مشتى که به صورت احمدى نژاد و يارانش ميکوبند٬ ضربه اى به "رهبر" و خودشان نيز هست. لذا خامنه اى دستور داد که فتيله ها را پائين بکشند. گفت نگوئيد که دولت اينطور و آنطور است٬ بالاخره دارد کار ميکند! اين اظهارات نتيجه هيچ تغييرى در سياست حکومت در قبال تيم احمدى نژاد نيست بلکه صرفا محاسباتى پراگماتيستى براى آرام نشان دادن اوضاع و انتقال تلاشها و تنش ها به پشت پرده است. و هر بار که سياست حل اختلافات در اندرونى هاى نظام پيش برده ميشود٬ در حلقه بعدى تناقضات شان با جنجال بيشترى بطور علنى خود را به حکومت تحميل ميکند. اما سياست جدال در تاريکخانه دوامى ندارد. چون نميتواند ضعف خامنه اى و شرکا را بپوشاند. مدت کوتاهى طول ميکشد که ضرر اين سياست بر نفعش بچربد و مجددا شمشيرها از رو عليه هم کشيده شود.

ريشه هاى جهانى تشديد بحران
جمهورى اسلامى حکومت بحران است. بحران همواره يک جز لايتجزاى رژيم اسلامى بوده است. اين حکومت در داخل مبتنى بر سرکوب شديد سياسى و در خارج مبتنى بر تروريسم بوده است. سازماندهى تروريسم اسلامى و گروگانگيرى و معامله با لابى هاى متفرقه و باجگيرى يک رکن سياست منطقه اى و جهانى اسلام سياسى بوده است. جمهورى اسلامى اساسا بدليل نخواستن مردم٬ بدليل تناقض اش با روش زندگى مردم و تاريخ آن جامعه٬ بدليل ناتوانى اش در اداره يک جامعه سرمايه دارى و پاسخ دادن به ملزومات آن٬ همواره با بحران مواجه بوده است و تنها ابزار سرپا ماندنش نيز سرکوب سياسى و حذف مخالفين حکومت بوده است. رويدادهاى جهانى بحران حکومت را لاعلاج تر کرده است. چند مسئله در تعميق بحران رژيم اسلامى تعيين کننده اند:

بحران اقتصادى جهان سرمايه دارى
امواج بحران اقتصادى موقعيت حکومت اسلامى را به شدت وخيم تر کرد. در جائى که دولتهاى سرمايه دارى پيشرفته عليرغم تهاجمات سنگين به طبقه کارگر مثل خر در گل گير کرده اند و شب و روز در کابوس سقوط اقتصادى و پيامدهاى سياسى تشديد بحران اقتصادى اند٬ جمهورى اسلامى با اقتصادى ورشکسته و بيرون افتاده از جهان سرمايه دارى قادر به حفظ وضع سابق هم نيست. نه تلاش حکومت براى انطباق خود با سياستهاى رياضت اقتصادى و حذف سوبسيدها و نه حتى افزايش سرسام آور قيمت نفت بداد حکومت نرسيد و شاخص هاى اقتصادى مرتبا سقوط کردند. وضعيت بجائى رسيد که آژير سقوط اقتصادى و ورشکستگى گسترده بانکى بصدا درآمد. يک پاشنه آشيل حکومت فلج همه جانبه اوضاع وخيم اقتصادى است. 

رويدادهاى انقلابى
خيزش انقلابى در تونس و مصر و سپس در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا روندهاى قديمى را در قلمرو سياست جهانى به بن بست کشاند. معلوم شد مردم منطقه اى که دهه هاى متمادى با مهر جعلى "کشورهاى اسلامى" منکوب شده بودند٬ مردمى که حق و آزاديشان توسط تاريک فکران نظم نوينى و پست مدرنيست در چهارچوب "فرهنگ اسلامى و قومى" و معيارهاى عهد عتيق زندانى شده بود٬ ناگهان چهره دنيا را تغيير دادند! آنچنان تغييرى که الگوى التحرير را به اسپانيا و فرانسه و چکسلواکى و يونان و ترکيه برد و دمکراسى را در مهد آن بى اعتبار کرد. در اين "کشورهاى اسلامى" که اکنون با موج انقلابى روبرو هستند٬ کسى نه اسلام را اعاده کرد٬ نه "مرگ بر آمريکا" گفت٬ نه "تنکيو بوش" گفت٬ نه به پرچمهاى قديمى تر و سنت دارتر ناسيوناليسم عربى چسپيد. اين رويدادها پديده اى نوين و متکى بر آخرين دستاوردهاى بشرى بود که همه بازيگران سياست طبقه حاکم را از کاخ سفيد تا جماران خامنه اى کيش و مات کرد. با عروج جنبشهاى ضد کاپيتاليستى٬ اسلام سياسى در سرازيرى قرار گرفت و مهد آن يعنى جمهورى اسلامى در بحران عميق ترى فرو رفت.

ايران در نوبت
عروج جنبش سرنگونى در پس نمايش انتخابات در ايران در سال ٨٨ که به اعتراف خود نظام تا سقوط تهران پيش رفت٬ بحران حکومت را تشديد کرد. اولا٬ اين اتفاق پرونده اصلاح طلبى اسلامى را براى هميشه بست و حکومت اسلامى ناچار به جراحى اصلاح طلبان يعنى "يک بال نظام" شد. ثانيا٬ در متن جنگ و گريز خيابانى معلوم شد چه نفرتى از حکومت اسلامى و شخص خامنه اى در آن مملکت تلنبار شده است. ثالثا٬ سرپا نگهداشتن روزمره نظام به حکومت نظامى و قدرت اوباش متکى شد. عملکرد اوباش و تعدى هاى فوق برنامه به مردم که هر روز يک آبروريزى ببار مى آورد٬ اگر براى بخشى از حکومتيها به سقوط اخلاقى حکومت اسلامى ترجمه شد٬ براى مردم اما ماهيت اسلام و قوانين اسلامى و اتکاى واقعى حکومت به اوباش بيش از پيش مسجل شد. و بالاخره بعد از وقفه اى در سرکوب خشن مردم انفجارهاى سياسى زنجيره اى در منطقه شروع شد. امرى که حکومت اسلامى را زير نور قرار داد و شعار "نوبت سيد على" را به ذهنيتى همگانى تبديل کرد. بويژه با موج برگشت عليه اسلام سياسى٬ سقوط قريب الوقوع حکومت سوريه٬ فلج شدن حماس و حزب الله لبنان٬ و برچيده شدن و يا محدود شدن امکانات تروريستى رژيم در شمال آفريقا٬ حلقه محاصره جمهورى اسلامى تنگ تر شد. سقوط و فروپاشى تنها افق مقابل نظام اسلامى است.  

تلاش جديد براى بقا
جمهورى اسلامى و جناحهاى متفرقه اش بيش از هر کسى به وضعيت بحرانى حکومت آگاهند. در چنين وضعيتى تلاش براى بقاى حکومت به هر قيمتى به جلو رانده ميشود. شعارهاى پوچ احمدى نژاد و تبليغات خامنه اى و شرکا اساس سياست آنها را تشکيل نميدهد. جمهورى اسلامى از وحشت درگير شدن با مسئله اى جديد فورا از سياست دخالت در بحرين و کشورهاى ديگر فاصله گرفت و اظهارات نجويده سران سپاه را کنترل کرد. احمدى نژاد عليرغم همه مانورهاى ضد آمريکائى و ضد اسرائيلى اش متهم به برقرارى رابطه پنهانى با آمريکا و دادن قول هائى مبنى بر توافق برسر مسئله هسته اى و عاديسازى روابط خارجى است. اين نکته البته در ساختار سياسى تو در توى حکومت اسلامى جديد نيست و دولتهاى رفسنجانى و خاتمى و احمدى نژاد٬ هر کدام به روشى٬ تلاش داشتند اين تصوير را به غرب بدهند و فرصت بخرند. غرب نيز روى جناحها و نيروهائى که "ميتوانند از درون قلعه دروازها را باز کنند" همواره حساب کرده است. معضل احمدى نژاد اما همان معضل رفسنجانى و خاتمى است. هر نوع تجديد نظرى در چهارچوبهاى سياسى و ايدئولوژيکى حکومت اسلامى منوط به عبور از نهادهاى بالاى نظام و يک جنگ خونين درون حکومتى است. از طرف مقابل نيز اتهامات "جاسوسى و فساد اقتصادى" و غيره روکش همين مقاومت است. تقابل احمدى نژاد و خامنه اى در متن اين بحران همه جانبه و محدوديتهاى رژيم اسلامى معنا پيدا ميکند. با حذف باند احمدى نژاد نيز همين داستان با اسامى رمز ديگرى جريان خواهد داشت. جناح ها بازسازى ميشوند و کشمکش برسر بقاى نظام اشکال جديدى بخود ميگيرد. جمهورى اسلامى نميتواند به پديده ثالثى تبديل شود. جمهورى اسلامى اول٬ جمهورى اسلامى آخر است.

چشم اندازها
نه خامنه اى قادر است به سياست يکى به نعل و يکى به ميخ ادامه دهد و نه شتاب اوضاع و فاکتورهاى داخلى و خارجى چنين فرجه اى را براى جمهورى اسلامى باز نگهميدارد. احتمال سقوط دولت احمدى نژاد زياد است. اين براى حکومت اسلامى مطلوب نيست اما ضرورى شده است. نکته اينست که اين پروسه بدون دردسر و بدون تقابل خونين پيش نخواهد رفت و تمام دست و پا لرزيدن هاى طرفين برسر اينست که نتيجه ورود به فاز جديد چه خواهد بود؟ اما موقعيت کنونى نيز شکننده است و ناچارا از مجارى جديدى جنگ و تقابل تشديد ميشود. مباحث مربوط به نمايش انتخابات مجلس و وحشت تقلب از هر سو٬ جار زدن گنديدگى و فساد و بى اعتبارى نظام اسلامى از سوى سران آنست.

خامنه اى براى اجراى يک انتخابات کنترل شده و فرستادن اکثريتى از حلقه بگوشان به مجلس و حتى قليلى بى تاثير از اصلاح طلبان و طرفداران رفسنجانى بعنوان دکور مشکلى ندارد. مشکل اساسى اينست که آيا احمدى نژاد به اين پروسه تمکين ميکند يا نه؟ چون اگر سرکار بماند٬ با همان روشى که رقبا راى جمع و جعل ميکنند او هم به همان روش از موقعيت اش دفاع خواهد کرد. لذا در اين مقطع نمايش انتخابات براى طرفين جايگاه مهمى پيدا ميکند. به همين دليل زمان براى جدى شدن تهديدات خونين باندهاى حکومتى بسرعت نزديک ميشود. در اين فاصله انواع پروژه ها ميتواند کليد بخورد.
 
جوهر اين تقابلها حفظ نظام از "خطر" سرنگونى است. خطرى که با رويدادهاى منطقه اى و جهانى و گسيختگى حکومت بيشتر شده است. سياست جدال در تاريکخانه بسرعت جاى خود را به سياست جنگ علنى و حاد ميدهد. مردمى که در کمين جمهورى اسلامى اند بايد بشدت هوشيار باشند. *

٢١ ژوئن ٢٠١١ – ٣١ خرداد ١٣٩٠